بار دیگر یک شب پر رمز و راز جمعه فرا رسید. تاریکی و سکوت همه جا را فرا گرفته و به آسانی میتوان فریاد و غوغای دل را در سینه شنید. دوست دارم در این تاریکی و سکوت با خود خلوت کنم، سر در زانو خود فرو برم و قصه غم و سوز و گداز دروی و فراق و جدایی از آقا را همراه با قطرات بلورین و زلال اشک با مولا نجوا کنم. امشب خسته و دل شکستهام. بخاطر سنگینی بار گناهم از خودم متنفرم. چقدر . . . وای مولای من، چقدر بدبختم که ندونستم حرف زدن با تو چقدر لذت داره. زبونمو مفت فروختم. قیمت چشم من، جمال گل تو بود ارزون فروختمش. درسته آقا با گناه از شما دور شدم اما آقا بخدا از محبتت نمیتونم فرار کنم. تو مهربونی.
بس که تو مهربونی از همه منت میکشی
من گنـاه میکنم امـا، شما خجالت میکشی
اما آقا امشب هیچی ندارم برات رو کنم. من چیزی ندارم، جز کوله باری از گناه . آقا بخدا از فرط سنگینی گناهام خسته شدم. اما آقا اگه خدا بخواد امشب میخوام همراه با درد دلام فقط برات گریه کنم آخه شنیدم شما گریه عاشقاتو دوست داری. آقا کمکم کن یا امشب باید بمیرم یا تو رو ببینم. یا حداقل بهم قول بدی زنده باشم تو رو ببینم. یا نه، وقت مرگم تو را ببینم. اما آقا اگه توی زندگیم ندیدمت خدا کنه اون دنیا دیگه چشمم بهت نیفته که خجالت بکشم.
نصیب من غم هجر و نصیب دل وصال است
بـــرای من دیــدن تــو ، آرزویی محـال است
هــزار قصـه شنیــدم ز وصــف خـال سیاهت
ولی نظاره به آن، برای من چه خیــال است
تمــام بـود و نبــودم بــه گــردبـاد گنـــه رفت
سرشـک دیدهام هنوز، بــرای تــو زلال است
خدایا چقدر دوست دارم امشب با آقا هم صحبت بشم. خدایا چقدر بده که آدم خجالت بکشه . آخ چقدر بده که آقا منتظر باشه اما عاشق، خیمه معشوقشو بلد نباشه. آقا میدونم که میدونی چقدر بدم. چقدر بدبختم اما آقا اجازه بده باهات حرف بزنم. آخه درد دلم توی سینهام خیلی سنگینی میکنه. آقا اگه میبینی میگم میخوام ببینمت، دارم برات ناز میکنم. وگرنه من کجا و دیدن شما کجا. وگرنه همین که اجازه میدی چشام برات خیس بشه برام بسه. همینکه دلم خوش باشه شما دست نوازش رو سرم میکشی برام بسه. آقا میخوایی بیایی پیش رفیقات. منم یه گوشهای میشینم تا نزدیکت نباشم که بوی بد گناهام اذیتت کنه. امشب خیلی خستهام. آقا امشب رحمی کن. آقا میدونی دردم چیه؟
دردم اینـه کــه یـار دارم نمیـدونـم چـه شکلیــه
فقط می دونم که خدا یه خال گذاشته رو لباش
خدایا نذار امشب خسته بشم . میخوام با آقام حرف بزنم. خدایا من آقامو دوست دارم. من حرف زدن با او نو دوست دارم. من نوکریشو دوست دارم. من خوب بودنو دوست دارم. آقا میدونم بدم اما آقا منو به بدیهام نگاه نکن. آقا میخوام باهات حرف بزنم تو رو خدا روتو برنگردون. آقا مگه بدا دل ندارن؟ آخه مگه بیچارهها خدا ندارن؟ تو رو خدا یه امشبی را با من حرف بزن .آقا همه منو به تو میشناسن. اگه جوابمو ندی من دست از سرت بر نمیدارم. میرم داد میزنم میگم یا اهل اعالم من آقامو دوست دارم ... آقا جون اینقدر بار گناهام سنگینه زبونم مقابل شما وا نمیشه. اما آقا جون تموم حرفهایی که میخواستم امشب براتون بگم در این یه بیت خلاصه میکنم و بهمراه قطرات زلال اشکم تقدیم محضر پاک و نورانیت میکنم. امیدوارم از این عاشق بیچارهت پذیرا باشی.
خدا اون روز و نیاره از تو من جدا بشم
الهــی فقــط تـو راه عشـق تـو فدا بشـم
« اللهم عجل لولیک الفرج »